loading...
پـــــــــارس كده
مسعود نعمتي نسب بازدید : 84 شنبه 06 اسفند 1390 نظرات (1)

واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی(نسخهٔ پی دی اف)

 

فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان: 1376 تا 1385

 

فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان ـ دفتر پنجم

 

فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان ـ دفتر ششم

 

فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان ـ دفتر هفتم

فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان ـ دفتر هشتم

  • برای استفاده از واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به برنامهٔ WinRAR نیاز دارید. در صورت در اختیار نداشتن این برنامه، آن را از اینجا بارگیری كنید.

مسعود نعمتي نسب بازدید : 70 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
اساس شعر فارسی – شعر اخلاقی

پس از آنکه شعر خوب را تعریف کردیم و آن را به شعر خوب عمومی و خصوصی تقسیم نمودیم، اینک بیان می کنیم که اساس شعر را بر سه قسم می توان تقسیم نمود:

1) اشعار اخلاقی

2) اشعار وصفی

3) اشعار روایی



1- اشعار اخلاقی

اشعاری هستند که تشویق و ترغیب به پیروی از اصول خوب، احساسات سالم، حریّت افکار و آزادی عقیده، وطن پرستی و شرافت دوستی، راستی و نیکوکاری و اجتناب از صفات رذیله بنماید. چون برای نژادهای مختلفه و ادوار متفاوته اصول اخلاقی کم و بیش متفاوت است، قهراً حکمیت در خوبی و بدی این قبیل اشعار هم باید با ملاحظه این اختلافات باشد، هر ملت و نژادی در هر دوره برای تکمیل و ترقی هیأت اجتماعی خود پیروی از اصول و پیمودن راه هایی را معتقد است که شاید همان اصول و راه ها منظور دیگران نباشد. مرام هیأت اجتماعی نژاد سمیتیک (1) با نژاد آرین (2)، مرام یهودی قدیم با یونانی و روم و ایرانی قدیم یکی نبوده اصول اخلاقی و اجتماعی آنها متباین بوده است، بنابراین شعرهای اخلاقی آنها با هم متفاوت است مگر بهترین آن اشعار را که دارای جنبه عمومی باشد.

1) اقوام سامی: آشوری، بابلی، عبرانی، آرامی و ...

2) نژاد هند و اروپایی، آریایی نژاد و ...

استاد محمد تقی بهار( ملک الشعرا)

سبک شناسی نظم نقل از تبیان
مسعود نعمتي نسب بازدید : 81 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
نامه نگارى : گفتگویى است کتبى که هر کس در زندگى خود، کم یا زیاد، به آن نیازمند مى شود.
انواع نامه
نامه خصوصى
نامه خصوصى در بردارنده مطالب فردى است . نامه خصوصى، به صرف خصوصى بودن، نباید از شیوایى و رسایى بى بهره باشد.نامه خصوصى باید هم ساده باشد و صمیمى، و هم زیبا و دلنشین.
رعایت نکات زیرتوصیه مى شود:
یکم . انتخابکاغذ خوب و مرغوب، و قلم مناسب.
دوم . نوشتن روى یک برگ کاغذ و خالى گذاشتن پشت آن.
سوم . تمیز و خوانا نوشتن.
چهارم . گنجاندن مطالب کوتاه و پربار.
پنجم . کم کردن از تکلّفات و مبالغات لفظى.
ششم. رعایت اصول نشانه گذارى و شیوه خط و قواعد ساختارى نوشته، مانند حاشیه دادن و فاصله گذاشتن میان سطرها.
هفتم. آوردن نام و امضاى خود در سمت چپ انتهاى نامه.
هشتم. نوشتن نام و عنوان گیرنده در سمت راست بالاى صفحه اوّل نامه.
نهم. درج تاریخ و محلّ نگارش نامه در سمت چپ بالاى صفحه اوّل نامه.
دهم. نوشتن نام و نشانى کامل گیرنده پشت پاکت.
یازدهم. نوشتن نام و نشانى کامل خود پشت پاکت و داخل نامه، زیر آخرین صفحه.



نامه ادارى

نامه ادارى معمولا میان دو شخصیت حقوقى یا یک شخصیت حقیقى و حقوقى مبادله مى شود. دو شرط اصلى نگارش نامه ادارى، یکى رسمیّت و تبعیّت از قواعد ادارى است _ اگر چه خشک و مخالف ذوق باشد_و دیگرى جدیت


مسعود نعمتي نسب بازدید : 42 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
است. رغبت و علاقه انسان به گفتار و نوشتار درست و شیوا نیز سرچشمه در همان میل نهفته دارد. سخن و نوشته هدفمند، شیوا، روان و رسا، تأثیرى اعجاز گونه بر جان شنونده دارد ، او را مدهوش و سرمست مى سازد و مرواریددرخشان حقیقت را بر ساحل فهم و ادراک او مى نشاند.

رعایت درستى و شیوایى در گویش و نگارش جز از راه آشنایى با آداب و شیوه هاى صحیح نگارش امکان پذیر نخواهد شد.

. تناسب با مقتضیات زمان

نوشته خوب باید با نیازهاى روزگار خود همراه باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادى و برخى احکام عملى که در هر روزگارى پابرجا و استوارند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت کند و به خواننده انتقال دهد.

2. هماهنگى با نیاز مخاطب

نوشته خوب پیش از شکل یابى و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابى مى کند. برخى از نیازهاى مخاطب فطرى اند، یعنى پاسخ گویى به آن ها تعهد است. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهاى فطرى خود را بیابد، خواه علمى باشد و خواه احساسى، تفریحى، و .... از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم:

ـ براى چه کسانى مى نویسیم.

ـ آنهاچه نیازهاى فطرى ودرونی دارند.

ـ راه پاسخگویى به آن نیازها چیست.

ـ آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ کنیم.

ویژگى هاى نوشته خوب از نظرآیین نگارش

1. درست نویسى

2. شیوا نویسى

نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد شناخته شده ادبى استوار باشد و هم زیباو شیوا جلوه کند. درستى سخن در دانش هاى دستور زبان،لغت، بافت شناسى نوشته، و ساخت شناسى آن ارزیابى مى شود. به همین جهت یک نوشته درست با معیارهاى این چهار دانش مطابقت دارد.

براى شیوانویسى (فصیح و بلیغ نویسى) راهکارهایی وجود دارد که در دانش هاى معانى، بیان، بدیع، و سبک شناسى مورد مطالعه قرار مى گیرند. آموختن قواعد درست نویسى، براى نویسنده شدن «کافى» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است.

درست نویسی دستوری


درست نویسى واژگان
از دیگر پایه هاى درست نویسى، رعایت اصول واژه گزینى است.


گرته بردارى
یکى از آفات واژه گزینى در زبان امروز «گرته بردارى» است. گرته بردارى یعنى تقلید محض از یک زبان بیگانه در گزینش واژه ها; تقلیدى که با فرهنگ و فضاى زبان ما سازگارى نداشته باشد. این آفت پس از استوارى نظام مشروطه نمودار شد و آرام آرام در همه اجزاى فرهنگ و اندیشه ما رسوخ کرد. سیل ترجمه های غیر اصولی بهنشر این آفت کمک کرد و سرانجام زبانى را به نسل امروز تحویل داد که هر گوشه اش از گرته بردارى هاى نا بجا نشان دارد.

برخى از این موارد در ساخت جملهنیز دخالت دارند و از این جهت در بخش«گرته بردارى ساختارى» جاى مى گیرند،که چند نمونه از آنهارا نیز در همین جا آورده ایم:

دوش گرفتن a showerto take
او مى رود که...(فعل آینده) to ... is goingHe
کسى را فهمیدن one understandto
وقت کمى روى درسم گذاشتم. . on my lessonI spent a little time
یک لطفى کردن favorto do a
گرفتنِ تا کسى a taxito catch
کسى را روى فُرم نگه داشتن on form onetoo keep
روى چیزى متمرکز شدن ... onto consentrate
دیر یا زود (به معنى بالاخره) sooner or later

اصول گزینش واژه

هر واژه، ترجمه ی وجودى ذهنى است; و تناسب میان آن دو بر پایه رابطه هایى استوار است. امّا پس از این مرحله، یعنى برگرداندن آن وجود ذهنى به یک واژه، مرحله اى مهم تر فرا مى رسد که عبارت است از...


ادامه در ادامه ی مطلب... 

مسعود نعمتي نسب بازدید : 76 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
آنچه‌ باید رعایت‌ شود:

1ـ تا حد ممکن‌ نوشته‌ روان‌ و ساده‌ باشد و از بکار بردن‌ جملات‌ وکلمات‌ سنگین‌ پرهیز شود. بگذارید هر چه‌ به‌ ذهنتان‌ می‌رسد بر صفحه‌کاغذ نقش‌ بندد.

2ـ به‌ هیچ‌ وجه‌ سعی‌ نکنید ادای‌ نویسندگان‌ بزرگ‌ و رمان‌ نویسها رادر بیاورید. الگو برداری‌ و فراگیری‌ تکنیک‌، فنون‌ نگارش‌ از بزرگان‌ ادب‌امری‌ است‌ نکو، ولی‌ نوشته‌های‌ آنان‌ را جلو چشم‌ قراردادن‌ و برای‌خاطرات‌ خود دنبال‌ قالب‌ گشتن‌، کار صحیحی‌ نیست‌.

3ـ ترتیب‌ زمانی‌ خاطرات‌، حداقل‌ در حد ماه‌ و یا فصل‌ حفظ‌ گردد وهر ماجرا در جای‌ خود عنوان‌ شود.

4ـ حتی‌الامکان‌ روز و ساعت‌ هر واقعه‌ ذکر شود.

5ـ مکانها و... تا آنجا که‌ممکن‌ است‌ شرح‌ داده‌ و توصیف‌ شود.

۷- از بکار بردن‌ جملات‌ و عبارات‌ شعاری‌ ودهان‌ پرکن‌ پرهیز شود.

9ـ هر خاطره‌ آغاز وپایان‌ مشخصی‌ داشته‌ باشد .آغاز خاطره‌می‌تواندچگونگی‌ نقش‌ بستن‌ فکر ... باشد وپایان‌ آن‌نیز عملیات‌ وبازگشت‌ به‌ .. .

10ـ از کلی‌ گویی‌ به‌ شدت‌ پرهیز شود وهمه‌ ماجرابه‌ طورکامل‌ و جزءبه‌ جزء بیان‌ شود.

11- حتی‌الامکان‌ از قالب‌ های زیبا برای‌ بیان‌ خاطره‌استفاده‌ نشود، تا خاطره‌ بر اخلاص‌ و نابی‌ خود باقی‌ بماند.

12ـ از بکار بردن‌ توضیحات‌ اضافی‌ که‌ ربطی‌ به‌ ماجرا ندارد و خاطره‌ را از مسیر خود خارج‌ می‌سازد، خودداری‌ شود.

13ـ حالتهای‌ شاد، حزن‌انگیز، هراس‌، ترس‌ و شجاعت‌ به‌ بهترین‌ وواقعی‌ترین‌ وجه‌ و در جای‌ خود بیان‌ شود.

14ـ کلیه‌ وقایع‌ پیش‌ آمده‌ ... شرح‌ داده‌ شود.

15ـ گفته‌های‌ داخل‌ گیومه‌« » نوشته‌ شود.
مسعود نعمتي نسب بازدید : 45 شنبه 23 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
معمولا خلاصه نویسى با دو هدف انجام می شود: صرفه جویى در وقت، درک پیام هاى اصلى نوشته.به همین دلیل خلاصه نویس باید جوهرِ مطالب نوشته را استخراج کند.
روشهای خلاصه نویسی
خلاصه نویسى به یکى از این دو روش انجام مى گیرد:
1- بازنویسى یک نوشته در مقیاس کوچک تر.
2-نوشتن خطوط اصلى یک نوشته.!مراحل خلاصه نویسى
1- مطالعه نوشته و درک مفهوم و پیام هاى آن به طور کامل
2- یادداشت بردارى از خطوط اصلى نوشته

منظور از خطوط اصلى، نکاتى است که از نظر نویسنده داراى اهمیت درجه یک هستند.


حذف نکته هاى زاید

هنگام مرور یادداشت هاى خود که حاوى خطوط اصلى است، گاه پى مى بریم که بعضى از نکات در مجموع چندان اهمیت ندارند، گر چه در لحظه یادداشت بردارى مهم جلوه مى کرده اند. در این صورت، باید این نکات را حذف کنیم.


به هم پیوستن خطوط اصلى
در نوشتن متن خلاصه شده باید به این نکته ها توجه کنیم:

(1) انتخاب سبک مناسب با متن خلاصه شده. این سبک ممکن است با سبک متن اصلى یکسان نباشد.
(2) رعایت هماهنگى و یکنواختى افعال از لحاظ زمان و دیگر مختصّات.
(3) پایبندى به قواعد درست نویسى .
(4) توجّه به تناسب حجم.
(5) تصرف نکردن در پیام هاى مهم و محتواى متن اصلى.
(6) رعایت یکدستى در مجموع متن خلاصه شده، از لحاظ سطح و زبان.
(7) آوردن نام متن اصلى و مشخصات آن .
مسعود نعمتي نسب بازدید : 215 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)
این نرم افزار رو شما در هیچ سایت و وبلاگ دیگر نخواهید یافت.

امکانات این نرم افزار:

1.بدون نیاز به نصب است.

2. به وسیله ی مرورگر های مختلف قابل اجراست.

3.حجم بسیار کم.

4. کاربری آسان.

برای استفاده از این نرم افزار ابتدا فایل فشرده ی زیر را دانلود کنید.


دانلود نرم افزار ادبیات فارسی با حجم 2.308 MB



پس از دانلود آن را با نرم افزار winrar باز کرده و فایل "index.htm" را اجرا کنید.

1.



2.


منبع:سامی دانلود

مسعود نعمتي نسب بازدید : 40 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


لغت « سبک » در اصل ؛ یعنی ، قالب ریزی فلزات و ریخته گری . کسی که فلزی را قالب ریزی می کند .

اصل فلز را – که موجود است – بر می دارد و به شکل خاصی در می آورد و برای فروش عرضه می کند .

قطعه ی طلا یا نقره ی قالب ریزی شده را به همین دلیل ، « سبیکه » نامیده اند .کار شاعر هم در کاربرد لغات و بیان مقصود ، تقریبا همین گونه است ، زیرا شاعر لغات را – که در زبان وجود دارد – بر می دارد، نحوه

تلفیق و بیان مطلب در شعر هر شاعر، ویژگی خاصی دارد که همان ، سبک یا روش کار او است بنابراین،

سبک هر شاعر ؛ یعنی، شیوه ای که وی برای بیان مطالب خود به کار می برد . چون ...

ادامه در ادامه ی مطلب...


مسعود نعمتي نسب بازدید : 53 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


1 - عروض : علم مربوط به آهنگ شعر ، علم عروض نام دارد هر یك از آهنگ های اصلی شعر



را یك « بحر » می نامد و مجموع بحر ها « ‌بحور عروضی » نامیده می شود .



2 – علم بدیع : نام علمی است كه در آن زیبایی های ادبی مورد بررسی قرار می گیرد . از حدود ...

ادامه در ادامه ی مطلب...



مسعود نعمتي نسب بازدید : 38 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

– نثر مُرسَل : نوشته ای است که ساده و از پیرایه ها و آرایش های ادبی خالی باشد . در حقیقت ، نثر مرسل ساده ترین وسیله ای است نویسنده به کمک آن ، مقاصد خود را بیان می کند . نخستین نوشته های بازمانده ی فارسی بعد از اسلام تا آخر قرن پنجم هجری ، بجز نوشته های فارسی خواجه عبدالله انصاری ، همه به نثر مرسل است . در حقیقت ، این دوره را که حدود 150 سال طول کشید : از نیمه قرن 4 که قدیمی ترین آثار نثر فارسی...

ادامه در ادامه ی مطلب...





مسعود نعمتي نسب بازدید : 44 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
۱-بیت : در لغت، به معنی خانه است و در این معنی جمع مکسر آن

« بیوت » است، اما در ادبیات ،نام یک سطر کامل شعر است ، که خود، از ترکیب دو نیم بیت به وجود می آید در این معنی ، جمع مکسر عربی آن « اَبیات » گفته می شود.

2- مصراع ( مصرع ) : در اصل ...

ادامه در ادامه ی مطلب ...

مسعود نعمتي نسب بازدید : 35 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

- مثنوی : شعری است که اولا ، تمام ابیاتش مصرع است ،یعنی ،در مصرع اول و دوم تمامی بیت ها قافیه وجود دارد ، ثانیا ، قافیه ی هر بیتی مستقل است و با بقیه ی بیت ها ی دیگر تفاوت دارد . از این رو ، هر تعداد که بخواهیم ، قافیه برای ادبیات پیدا می شود ، زیرا کلمات قافیه عوض می شوند و بدین ترتیب ، هیچ گونه کمبود قافیه پیش نمی آید و می توان هزاران بیت شعر سرود و حتی اشکالی ندارد که قافیه اشکالی ندارد که قافیه های یک بیت را پس از چند بیت بعد ، دوباره به کار ببریم . به همین دلیل ، داستان ها ، حماسه ها و اغلب مطالب طولانی به صورت مثنوی سروده شده است .حداقل مثنوی 2 بیت است ، اما حداکثر آن هیچ محدودیتی ندارد .

- حماسه ها : شاهنامه ی فردوسی...

ادامه در ادامه ی مطلب


مسعود نعمتي نسب بازدید : 46 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

این نرم افزار دارای كتاب های شاعر،سهراب سپهری می باشد و همان طور كه می دانید هر كتاب شامل شعر های زیادی است كه این نرم افزار داراست.

این نرم افزار كم حجم بوده و به عنوان عیدی، رایگان برای شما بازدید كنندگان عزیز تهیه گردیده است.

هرگونه كپی برداری بدون ذكر منبع غیر مجاز و طبق قوانین جرایم رایانه ای پیگرد قانونی خواهد داشت

مشخصات:

نوع:EXE

حجم:1.214 مگابایت

دانلود



راهنما

این نرم افزار نیازی به نصب ندارد.پس از بازكردن فایل دانلود شده، با دوبار كلیك كردن بر روی OK نرم افزار برای شما به نمایش در خواهد آمد.

موفق باشید و عید بر شما شادباش باد!



مسعود نعمتي نسب بازدید : 42 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
دیوان حافظ
حجم کتاب: 1435 Kb
تعداد صفحات: 522
نویسنده: حافظ

دسته بندی موضوعی: رپورتاژ ،شعر ،شعر و ادب ،عناوین ویژه


خلاصه کتاب :

غزل ۱

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید / ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید / که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر / نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها


بارگیری(دانلود)

مسعود نعمتي نسب بازدید : 49 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دری یا فارسی دری، نامی است که در ابتدایی‌ترین برهه‌های تاریخی به زبان ادبی فارسی نو داده می‌شده و کاربرد آن از سدۀ دهم میلادی به بعد بطور گسترده در نوشته‌های عربی (همچون استخری، ص. ۳۱۴؛ مقدسی، ص. ۳۳۵؛ ابن حوقل، ص. ۴۹۰) و متون فارسی تصدیق شده‌است.

گویش فارسی درباری یا دری همانطور که از نامش بر می آید بیشتر در دربار پادشاهان ساسانی بکار می رفت. مطابق با گفته ابن مقفع در اواخر عصر ساسانی دو شاخه از زبان فارسی در میان مردم کاربرد داشت که به آنها به اختصار پارسی (پهلوی) و دری (پارسی درباری) می گفتند. پارسی یا همان زبان پهلوی (پارسی میانه) بیشتر در میان موبدان، دانشمندان و مردم استان فارس کاربرد داشت و دری را مردم شهرهای مداین و در دربار پادشاهان ساسانی بکار می بردند. با اینحال تردیدی نیست که کماکان زبان رسمی و اجرایی ساسانیان، پارسی میانه یا همان پهلوی بود.

زبان فارسی دری علاوه بر دربار پادشاهان ساسانی در بخشهای شرقی امپراطوری ایران (خراسان) هم رواج داشت.  پس از اسلام در اثر نفوذ خاندانهای ایرانی در بخشهای شرقی ایران و تشکیل دولتهای محلی، فارسی دری در دیگر بخشهای ایران هم نفوذ کرد و کاربرد وسیع تری یافت. در زبان فارسی از هر دو عنوان فارسی و دری و گاه فارسی دری برای زبان فارسی امروزی استفاده می کنند.در ادبیات فارسی هم لغت فارسی و دری را به یک معنا بکار می برند. برای نمونه بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی که مداحی شعرا و اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش می کند.

من آنم که در پای خوکان نریزم//مر این قیمتی دُر لفظ دری را

در افغانستان 

در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان از زبان فارسی با نام زبان دری یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. فارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند.

مسعود نعمتي نسب بازدید : 52 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

برای فهرست کامل‌تر به کتاب دکتر محمد بشیر حسین  و کتاب دکتر محسن حافظیان رجوع کنید. برخی از افعال در گویش‌های فارسی مناطقی متداول هستند که در مناطق دیگر متروک شدند. برای نمونه شاریدن در سمرقند به معنی "ریختن آب و مایعات دیگر از بالا به پایین"(بنگرید به لغت آبشار) هست که در فارسی تهران امروزی رواج ندارد. در عین حال در فارسی امروز تهرانی واژه "شوتیدن" از شوت انگلیسی برگرفته شده است که در گویش‌های دیگر فارسی هنوز رواج ندارد.

افعال ساده
ریشهستاک گذشتهستاک حالگفتارنوشتارگذرایی
آجیدنآجید ? ?
آختنآختآهنج یا آهاز ?
آراستنآراستآرایگذرا
آزردنآزردآزارگذرا
آزمودنآزمودآزمای ? ?گذرا
آسودنآسودآسای ? ?
آشفتنآشفتآشوب ? ?گذرا
آغشتنآغشتآغار ? ?گذرا
آفریدنآفریدآفرین ? ?گذرا
آکندنآکندآکن ? ?گذرا
آگاهاندنآگاهاندآگاهانگذرا
آگاهانیدنآگاهانیدآگاهانگذرا
آگندنآگندآگن ? ?
آلودنآلودآلای ? ?گذرا
آمادنآمادآمای ? ?
آمدنآمدآی
آموختنآموختآموز ? ?گذرا
آمیختنآمیختآمیز ? ?گذرا
آوردنآوردآور ? ?گذرا
آویختنآویختآویز ? ?گذرا
آهیختنآهیختآهنج یا آهاز
ارزیدنارزیدارز
افتادنافتادافت
افراختنافراختافراز ? ?گذرا
افراشتنافراشتافراز ? ?گذرا
افروختنافروختافروز ? ?گذرا
افزودنافزودافزا ? ?گذرا
افسردنافسردافسُر ? ?
افشردنافشردافشر ? ?گذرا
افکندنافکندافکنگذرا
انباشتنانباشتانبار ? ?گذرا
انجامیدنانجامیدانجام ? ?
انداختنانداختاندازگذرا
اندوختناندوختاندوز ? ?گذرا
اندودناندود ? ? ?
اندیشیدناندیشیداندیش
انگاشتنانگاشتانگار ? ?
انگیختنانگیختانگیز ? ?
اوباشتناوباشتاوبار
ایستادنایستادایست
ایستاندنایستاندایستانگذرا
باختنباختباز ? ?گذرا
باراندنباراندباران ? ?
بارانیدنبارانیدباران ? ?
باریدنباریدبار
بافتنبافتباف ? ?گذرا
بالیدنبالیدبال ? ?
بایستنبایستبای
بخشاییدنبخشاییدبخشای ? ?گذرا
بخشودنبخشودبخشای ? ?گذرا
بخشیدنبخشیدبخشگذرا
برازیدنبرازیدبراز ? ?
بردنبردبرگذرا
بریدنبریدبرگذرا
بستنبستبندگذرا
بسودنبسودبسای
بلعیدنبلعیدبلعگذرا
بودنبودهست
بوسیدنبوسیدبوسگذرا
بوییدنبوییدبویگذرا
بیختنبیختنبیز ? ?گذرا
بیوسیدنبیوسیدبیوس ? ?
پاشاندنپاشاندپاشانگذرا
پاشیدنپاشیدپاشگذرا
پالاییدنپالاییدپالای ? ?گذرا
پالودنپالودپالای ? ?
پالیدن [۱۳]پالیدپال ? ?گذرا
پاییدنپاییدپایگذرا
پختنپختپرگذرا
پذیرفتنپذیرفتپذیرگذرا
پراکندنپراکندپراکن ? ?گذرا
پراندنپراندپرانگذرا
پرداختنپرداختپرداز ? ?گذرا
پرسیدنپرسیدپرسگذرا
پروردنپروردپرور ? ?گذرا
پرهیختنپرهیختپرهیز ? ?
پرهیزیدنپرهیزیدپرهیز ? ?
پریدنپریدپر
پژمردنپژمردپژمر
پژوهیدنپژوهیدپژوه
پسندیدنپسندیدپسند ? ?گذرا
پناهیدنپناهیدپناه ? ?
پنداریدنپنداریدپندار ? ?
پنداشتنپنداشتپندار ? ?
پوشیدنپوشیدپوشگذرا
پیچاندنپیچاندپیچان ? ?گذرا
پیچیدنپیچیدنپیچ ? ?
پیراستنپیراستپیرای ? ?گذرا
پیماییدنپیماییدپیمای ? ?گذرا
پیمودنپیمودپیمای ? ?گذرا
تاختنتاختتاز ? ?
تافتنتافتتاب ? ?گذرا
تراشیدنتراشیدتراش ? ?گذرا
ترساندنترساندترسانگذرا
ترسیدنترسیدترسگذرا
تمرگیدنتمرگیدتمرگ ? ?
توانستنتوانستتوان ? ?
توختنتوخت ? ? ?
توفیدنتوفیدتوف
تیغیدنتیغیدتیغ ? ?گذرا
جَستنجستجه ? ?
جُستنجستجوی ? ?گذرا
جنباندنجنباندجنبان ? ?گذرا
جنبانیدنجنبانیدجنبان ? ?گذرا
جنبیدنجنبیدجنب ? ?
جُندَن [۱۴]جُندجُن ? ?
جنگیدنجنگیدجنگ
جوشاندنجوشاندجوشان ? ?گذرا
جوشیدنجوشیدجوش ? ?
جَویدنجَویدجَو ? ?
جوییدنجوییدجوی ? ?گذرا
جهیدنجهیدجه
چاییدنچاییدچای
چرخاندنچرخاندچرخانگذرا
چرخیدنچرخیدچرخ
چسباندنچسباندچسبان ? ?گذرا
چسبیدنچسبیدچسبان ? ?
چُسیدنچسیدچس
چشیدنچشیدچشگذرا
چمیدنچمیدچم
چیدنچیدچین ? ?
خاراندنخاراندخارانگذرا
خاریدنخاریدخار
خاستنخاستخیز
خاییدنخاییدخای ? ?
خراشاندنخراشاندخراشان ? ?
خراشیدنخراشیدخراش ? ?
خرامیدنخرامیدخرام ? ?
خروشیدنخروشیدخروش
خریدنخریدخرگذرا
خزیدنخزیدخز
خسبیدنخسبیدخسب ? ?
خسپیدنخسپیدخسپ ? ?
خستنخستخست
خَلیدنخلیدخل
خندیدنخندیدخند ? ?
خوابیدنخوابیدخواب ? ?
خواستنخواستخواهگذرا
خواندنخواندخوانگذرا
خوراندنخوراندخورانگذرا
خوردنخوردخورگذرا
خوفیدنخوفید ?
دادنداددهگذرا
داشتنداشتدارگذرا
دانستندانستدانگذرا
درازیدندرازیددراز ? ?
درخشیدندرخشیددرخش
درودندروددرو ? ?
درویدندرویددرو ? ?
دریدندریددر
دزدیدندزدیددزد ? ?گذرا
دواندندوانددوان ? ?گذرا
دوختندوختدوزگذرا
دوشیدندوشیددوشگذرا
دویدندویددو
دیدندیدبینگذرا
راندنراندران ? ?گذرا
ربودنربودربا ? ?گذرا
رساندنرساندرسان ? ?گذرا
رَستنرستره ? ?
رُستنرستروی ? ?
رسیدنرسیدرس
رِشتنرشتریس ? ?
رَفتنرفترو
رُفتنرفتروب ? ?
رقصیدنرقصیدرقص
رویاندنرویاندرویان ? ?
روبیدنروبیدروب ? ?
روییدنروییدروی ? ?
ریختنریختریز
ریدنریدرین، ری
زادنزادزا ? ?
زاریدنزارید ?
زائیدنزائیدزای ? ?
زدنزدزن
زدودنزدودزدای ? ?
زنگیدنزنگیدزنگ ? ?
زیستنزیستزی، زیو
ساختنساختساز
سابیدنسابیدساب ? ?
ساییدنساییدسای ? ?
سپاردنسپاردسپار ? ?
سِپَردن [۱۵]سپردسپَر ? ?
سِپُردنسپردسپُر ? ?
سپوختنسپوختسپوز
ستادنستادایست ? ?
ستاندنستاندستان ? ?
ستدن [۱۶]ستدستان ? ?
ستردنسترد ? ? ?
ستودنستودستای ? ?
سرشتنسرشت ? ? ?
سراییدنسراییدسرای ? ?
سرودنسرودسرای ? ?
سُریدنسریدسُر ? ?
سُفتنسُفتسُنب ? ?
سگالیدنسگالیدسگال
سوختنسوختسوز
سودنسودسا ? ?
سوزاندنسوزاندسوزان
شاشیدنشاشیدشاش
شایستنشایستشای ? ?
شتاباندنشتاباندشتابان
شتابیدنشتابیدشتاب
شتافتنشتافتشتاب
شدنشدشو
شستنشستشوی
شکافتنشکافتشکاف
شکافیدنشکافیدشکاف ? ?
شکاندنشکاندشکان
شکستنشکستشکن
شگفتن/شکفتنشگفت/شکفت ?
شگافیدن/شکافیدنشگافید/شکافید ? ? ?
شگوفیدن/شکوفیدنشگوفید/شکوفید ? ? ?
شکیبیدنشکیبیدشکیب ? ?
شماردن/شمردنشمارد/شمردشمار/شمر
شناختنشناختشناس
شناساندنشناساندشناسان
شنفتنشنفتشنو ? ?
شنودنشنودشنو ? ?
شنیدنشنیدشنو
صرفیدنصرفیدصرف
طلبیدنطلبیدطلب
غارتیدنغارتیدغارت
غنودنغنودغنو ? ?
فرساییدنفرساییدفرسا ? ?
فرستادنفرستادفرست
فرسودنفرسودفرسای ? ?
فرمودنفرمودفرمای
فروختنفروختفروش
فریفتنفریفتفریب ? ?
فزودنفزودفزای
فسردنفسردفسر ? ?
فشردنفشردفشر ? ?
فکندنفکندفکن ? ?
فهماندنفهماندفهمان ? ?
فهمیدنفهمیدفهم
کاستنکاستکاه ? ?
کاشتنکاشتکار
کافتنکافتکاو ? ?
کاویدنکاویدکاو ? ?
کردنکردکن
کِشتنکشتکار ? ?
کُشتنکشتکش
کشیدنکشیدکش
کفیدنکفید ?
کندنکندکن
کوبیدنکوبیدکوب ? ?
کوشیدنکوشیدکوش ? ?
کوفتنکوفتکوب ? ?
گاییدنگاییدگای
گداختنگداختگداز ? ?
گذاردن/گذاشتنگذارد/گذاشتگذار
گذشتنگذشتگذر
گرازیدنگرازید ?
گرداندنگرداندگردان
گرفتنگرفتگیر
گریختنگریختگریز
گریستنگریستگری
گزاردنگزاردگزار ? ?
گَزیدنگَزیدگَز ? ?
گُزیدنگُزیدگُز ? ?
گساردنگساردگسار
گسستنگسستگسل ? ?
گسیختنگسیختگسل ? ?
گشادنگشادگشا ? ?
گشتنگشتگرد
گشودنگشودگشای
گفتنگفتگوی
گماردنگماردگمار
گماشتنگماشتگمار ? ?
گمیختنگمیختگمیز ? ?
گوزیدنگوزیدگوز
لاغریدنلاغریدلاغر ? ?
لستنلست ? ? ?
لِشتن [۱۷]لشتلیس ?
لغزیدنلغزیدلغز ? ?
لُمباندن [۱۸]لمباندلمبان ?
لُمباندن [۱۹]لمباندلمبان ?
لُمبیدن [۲۰]لُمبیدلمب
لیسیدنلیسیدلیس ? ?
مالاندنمالاندمالان ? ?
مالیدنمالیدمال ? ?
ماندنماندمان ? ?
مانستن [۲۱]مانستمان✓ فقط زمان حال✓ فقط زمان حال
مردنمردمیر ? ?
مشتنمشتمال ? ?
مولیدنمولید ?
موییدنموییدموی
میزیدنمیزیدمیز ? ?گذرا
نالیدننالیدنال ? ?
نامیدننامیدنام ? ?
نشاندننشاندنشان ? ?
نشستننشستنشین
نگاشتننگاشتنگار ? ?
نگریستننگریستنگر
نمودننمودنمای
نواختننواختنواز ? ?
نوردیدننوردیدنورد ? ?
نوشتننوشتنویس ? ?
نوشیدننوشیدنوش
نهادننهادنه
نهاندننهاندنهان
نهشتننهشتنه ? ?
نهفتننهفت ?
ورزیدنورزیدورز
وزیدنوزیدوز
هراسیدنهراسیدهراس ? ?
هشتنهشتهل ? ?
یاختنیاختیاز ? ?
یارستنیارستیار ? ?
یازیدنیازیدیاز ? ?
یافتنیافتیاب ? ?
منبع:ویکیپدیا
مسعود نعمتي نسب بازدید : 53 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

فعل ساده در ادبیّات فارسی فعلی است که مصدر آن از یک کلمه تشکیل شده باشد. حدود دوهزارتا از افعال پارسی که در ادبیات فارسی به کار رفته اند را دکتر محمد بشیر حسین در کتاب "فهرست فعل‌های پارسی" گردآوری کردند. دکتر محمد ملایری دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی نیز یک مقاله نوشتند . کتاب اخیر دکتر محسن حافظیان(دکترا در زبانشناسی از دانشگاه سوربن و هم‌اکنون استاد دانشگاه در کانادا) نیز حدود پانصد و هشتاد و شش فعل سادهٔ رایج‌تر در زبان فارسی را بررسی کرده است و مشتق‌هایی رایج در زبان فارسی از این فعل‌ها را نیز معرفی نموده است.. کتاب دربرگیرندهٔ بیش از پنج هزار واژه است که از فعل‌های فارسی برگرفته شده اند و توانایی زبان فارسی را در زمینهٔ واژگان‌سازی و گوناگونی ساختارهای واژگان‌ساز نمایان می‌کند.


حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرسهت فعل‌های فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شده‌است. اما محمدرضا باطنی بر اساس کتاب «تاریخ زبان فارسی» نوشته‌ی پرویز ناتل خانلری معتقد است: در زبان فارسی امروز «حد اکثر ۲۰۰ فعل سادهً فعال وجود دارد که از آنها می توان مشتق به دست آورد!»، این در حالیست که شمار این فعل‌ها در زبان فرانسوی ۴۱۶۰ تخمین شده است و در زبان انگلیسی تعداد فعل‌های ساده‌ی زایا از این هم بیشتر است. همچنین محمد ملایری دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی یک مقاله نوشته‌است. کتاب اخیر محسن حافظیان (دکترا در زبانشناسی از دانشگاه سوربن و هم‌اکنون استاد دانشگاه در کانادا) نیز حدود پانصد و هشتاد و شش فعل ساده رایج‌تر در زبان فارسی را بررسی کرده‌است و مشتق‌هایی رایج در زبان فارسی از این فعل‌ها را معرفی نموده‌است. کتاب دربرگیرنده بیش از پنج هزار واژه‌است که از فعل‌های فارسی برگرفته شده‌اند و توانایی زبان فارسی را در زمینهٔ واژگان­‌سازی و گوناگونی ساختارهای واژگان‌ساز نمایان می‌کند.


مسعود نعمتي نسب بازدید : 52 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

این بار،ما برای دبیران ادبیات،استادان،پیشکسوتان و... چند عکس با کیفیت بسیار بالا از کتاب های قدیمی(احتمالا قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی)فراهم آور دیم تا آنان یادی از گذشته کنند.(کپی برداری از این مطلب تنها باذکر نام و یا آدرس این وبلاگ مجاز می باشد و در غیر این صورت پیگرد قانونی دارد)







 









مسعود نعمتي نسب بازدید : 64 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


در جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله ادوارد فیتزجرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتزجرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی. اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده‌است.

پس از گذاشتن نرم افزار رباعیات خیام،این بار ما برای شما دانلود کتاب ترانه های خیام با فرمتPDF را فراهم آوردیم.

 بارگیری(کلیک کنید)

مسعود نعمتي نسب بازدید : 40 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


توضیح

دیوان حافظ مجموعه اشعار حافظ را در بر می‌گیرد. اکنون، بیش از دویست سال از اوّلین چاپ رسمی این دیوان گذشته‌است، که در فاصله ۱۲۰۰ تا ۱۲۰۶ ه. ق. در کلکته صورت گرفت.

در این مطلب ما بر آن شدیم تا دیوان حافظ را به صورت پی دی اف برای شما فراهم آوریم.

  بارگیری (کلیک کنید)

مسعود نعمتي نسب بازدید : 46 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


مقدمه

گلستان سعدی،کتابی است پر بار به قلم سعدی شیرین سخن(گفت به فصل بهار...!)

توضیح

گلستان سعدی کتابی است به پارسی آمیخته به نظم و نثر که در سال(656 هـ.ق) سعدی آن را نگاشته است.گلستان سعدی هشت باب دارد و اساس این کتاب بر بیان حکایت است و هدف آن تربیت انسان هاست.

اصل مطلب!

ما در اسن قسمت سعی بر این داریم تا شما را با ادبای زبان و ادبیات پارسی آشنا کنیم؛از این جهت،برای شما مطلب بارگیری گلستان سعدی فراهم    آورده ایم.

     بارگیری(کلیک کنید)

مسعود نعمتي نسب بازدید : 49 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

 ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری

چنانكه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یك زبان رسمی عمومی بكار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در كلیساهای نسطوری ایران كه در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.

پیداست كه با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمه‏ای سخت خورد لیكن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب كتبی كه اكنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.

تا قسمتی از قرن سوم هجری كتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین كه در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.

در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از كتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: كلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.

در همین اوان كتبی مانند دینكرت، بندهشن، شایست نشایست،ارداویرافنامنه، گجستك ابالش، یوشت فریان، اندرز بزرگمهر بختكان، مادیگان شترنگ، شكند گمانیك و یچار و امثال آنها بزبان پهلوی نگاشته شد كه بسیاری مطالب مربوط به ایران پیش از اسلام و آیین و روایات مزدیسنا و داستانهای ملی در آنها محفوظ مانده است. مؤلفان این كتب غالباً از روحانیون زرتشتی بوده و باین سبب از تاریخ و روایات ملی و دینی ایران قدیم اطلاعات كافی داشته‏اند. از این گذشته در تمام دیوانهای حكام عرب در عراق و ایران و ماوراءالنهر تا مدتی از خط و لهجه پهلوی استفاده میشده است.

با همه این احوال پیداست كه غلبه عرب و رواج زبان دینی و سیاسی عربی بتدریج از رواج و انتشار لهجه پهلوی میكاست تا آنجا كه پس از چند قرن فراموش شد و جای خود را بلهجات دیگر ایرانی داد.

خط پهلوی هم بر اثر صعوبت بسیار و نقص فراوان خود بسرعت فراموش گردید و بجای آن خط عربی معمول شد كه با همه نقصهایی كه برای فارسی زبانان داشت و با همه نارسایی بمراتب از خط پهلوی آسانتر است.

بهمان نسبت كه لهجه پهلوی رسمیت و رواج خود را از دست میداد زبان عربی در مراكز سیاسی و دینی نفوذ می‏یافت و برخی از ایرانیان در فراگرفتن و تدوین قواعد آن كوشش میكردند اما هیچگاه زبان عربی مانند یك زبان عمومی در ایران رائج نبود و بهیچ روی بر لهجات عمومی و ادب ایرانی شكستی وارد نیاورد و عبارت دیگر از میان همه ملل مطیع عرب تنها ملتی كه زبان خود را نگاه داشت و از استقلال ادبی محروم نماند ملت ایرانست.

 

مسعود نعمتي نسب بازدید : 43 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

نفوذ لغات عربی در لهجات ایرانی


پیداست كه این نفوذ سیاسی و دینی و همچنین مهاجرت برخی از قبایل عرب بداخل ایران و آمیزش با ایرانیان و عواملی از این قبیل باعث شد كه لغاتی از زبان عربی در لهجات ایرانی نفوذ كند. این نفوذ تا چند قرن اول هجری بكندی صورت میگرفت و بیشتر ببرخی از اصطلاحات دینی (مانند: زكوة، حج، قصاص...) و اداری (مانند: حاكم، عامل، امیر، قاضی، خراج...) و دسته‏ ای از لغات ساده كه گشایشی در زبان ایجاد میكرد یا بر مترادفات میافزود (مانند: غم، راحت، بل، اول، آخر...) منحصر بود و حتی ایرانیان پاره‏ای از اصطلاحات دینی و اداری عربی را ترجمه كردند مثلاً بجای «صلوة» معادل پارسی آن «نماز» و بجای «صوم» روزه بكار بردند.

در این میان بسیاری اصطلاحات اداری (دیوان، دفتر، وزیر...) و علمی (فرجار، هندسه، استوانه، جوارشنات، زیج، كدخداه...) و لغات عادی لهجات ایرانی بسرعت در زبان عربی نفوذ كرد و تقریباً بهمان نسبت كه لغات عربی در لهجات ایرانی وارد شد از كلمات ایرانی هم در زبان تازیان راه یافت.

باید بیاد داشت كه نفوذ زبان عربی بعد از قرن چهارم هجری و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در لهجات ایرانی سرعت و شدت بیشتری یافت.

نخستین علت این امر اشتداد نفوذ دین اسلام است كه هر چه از عمر آن در ایران بیشتر گذشت نفوذ آن بیشتر شد و بهمان نسبت كه جریانهای دینی در این كشور فزونی یافت بر درجه محبوبیت متعلقات آن كه زبان عربی نیز یكی از آنهاست، افزوده شد.

دومین سبب نفوذ زبان عربی در لهجات عربی در لهجات ایرانی خاصه لهجه دری، تفنن و اظهار علم و ادب بسیاری از نویسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد. جنبه علمی زبان تازی نیز كه در قرن دوم و سوم قوت یافت از علل نفوذ آن در زبان فارسی باید شمرده شد.

این نفوذ از حیث قواعد دستوری بهیچ روی (بجز در بعض موارد معدود بی اهمیت) در زبان فارسی صورت نگرفته و تنها از طریق مفردات بوده است و حتی در مفردات لغات عربی هم كه در زبان ما راه جست براههای گوناگون از قبیل تلفظ و معنی آنها دخالتهای صریح شد تا آنجا كه مثلاً بعضی از افعال معنی و وصفی گرفت (مانند:لاابالی= بی‏باك. لایعقل= بی‏عقل، لایشعر= بی‏شعور، نافهم...) و برخی از جمعها بمعنی مفرد معمول شده و علامت جمع فارسی را بر آنها افزودند مانند: ملوكان، ابدالان، حوران، الحانها، منازلها، معانیها، عجایبها، موالیان، اواینها...

چنانكه در شواهد ذیل می‏بینیم:
ببوستان ملوكان هزار گشتم بیش گل شكفته برخساركان تو ماند
(دقیقی)

وگر بهمت گویی دعای ابدالان نبود هرگز با پای همتش همبر
(عنصری)

گر چنین حور در بهشت آید همه حوران شوند غلمانش
(سعدی)

زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهای شیون
(منوچهری)

بیابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل
(منوچهری)

من معانیهای آنرا یاور دانش كنم گر كند طبع تو شاها خاطرم را یاوری
(ازرقی)

گذشته از این نزدیك تمام اسمها و صفتهای عربی را كه بفارسی آوردند با علامتهای جمع فارسی بكار بردند (مانند: شاعران، حكیمان، زائران، امامان، عالمان. نكتها، نسخها، كتابها...)

بدین جهات باید گفت لغات عربی كه در زبان فارسی آمده بتمام معنی تابع زبان فارسی شده و اصولاً تا اواخر قرن پنجم جمعهای عربی نیز بنحوی كه امروز میان ما معمول است تقریباً مورد استعمالی نداشته است.

 

مسعود نعمتي نسب بازدید : 66 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

 مقدمه

دولت ساسانی با شكستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر مسلمانان در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) و قادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر كه تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حكومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی تحت سیطره اعراب درآمدند.

مسعود نعمتي نسب بازدید : 44 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


گنجور رومیزی نرم‌افزاری رایگان و آزاد است که به کمک آن می‌توانید، اشعار 42 شاعر پارسی‌گو را مرور کنید. جستجو و برجسته‌سازی، نشانه‌گذاری، شماره‌گذاری ابیات، نمایش شعر تصادفی (فال)، کپی متن و چاپ از دیگر امکانات این نرم‌افزار است. پایگاه داده‌های این اشعار مبتنی بر پایگاه داده‌های اشعار سایت گنجور است و امکاناتی جهت مشاهدۀ اشعار متناظر و حاشیه‌های آنها در سایت گنجور نیز در این نرم‌افزار گنجانده شده است.


این نرم افزار شامل شعر های شاعران زیر است:
ابوسعید ابوالخیر، احمد شاملو، اقبال لاهوری، امیرخسرو دهلوی، انوری، اوحدی، باباطاهر، بیدل، دهلوی، پروین اعتصامی، جامی، حافظ، خاقانی، خواجوی کرمانی، خیام، رودکی، رهی معیری، سعدی، سنایی، سیف فغانی، شهریار، شیخ بهایی، شیخ محمود شبستری، صائب تبریزی، عبدالواسع جبلی، عبید زاکانی، عراقی، عطار، فخرالدین اسعد گرگانی، فرخی سیستانی، فردوسی، فروغی بسطامی، فیض کاشانی، محتشم کاشانی، مسعود سعد سلمان، ملک‌الشعرای بهار، منوچهری، مولوی، ناصرخسرو، نظامی، نیما یوشیج (آوای آزاد) ، وحشی، هاتف اصفهانی


توجه:
این نرم‌افزار تحت ویندوز اجرا می‌شود و برای اجرای آن لازم است سکوی مایکروسافت دات نت ویرایش ۲ بر روی سیستم نصب باشد.

قیمت: رایگان
پسورد: www.p30download.com
دانلود - 17.6 مگابایت| لینک کمکی
   
مسعود نعمتي نسب بازدید : 57 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
دستور خطّ فارسى
مقدّمه
قواعد كلّى (1. حفظ چهرۀ خطّ فارسى؛ 2. حفظ استقلال خط؛ 3. تطابق مكتوب و ملفوظ؛ 4. فراگیر بودن قاعده؛ 5. سهولت نوشتن و خواندن؛ 6. سهولت آموزش قواعد؛ 7. فاصله‌گذارى و مرزبندى براى حفظ استقلال كلمه و درست‌خوانى)
ویژگى‌هاى خطّ فارسى (جدول 1. نشانه‌هاى خطّ فارسى «نشانه‌هاى اصلى»؛ جدول 2. نشانه‌هاى خطّ فارسى «نشانه‌هاى ثانوى»)
املاى بعضى از واژه‌ها و پیشوندها و پسوندها (اى (حرف ندا)؛ این، آن؛ همین، همان؛ هیچ؛ چه؛ را؛ كه؛ ابن؛ به؛ بای زینت؛ نون نفى، میم نهى؛ بى؛ مى و همى؛ هم؛ تر و ترین؛ «ها»ى نشانهٔ جمع)
مجموعهٔ ام، اى، است،...؛ ضمایر ملكى و مفعولى؛ یاى نكره و مصدرى و نسبى؛ كسرۀ اضافه؛ نشانهٔ همزه (همزۀ میانى؛ همزۀ پایانى؛ جدول 3. راهنماى كتابت همزه)
واژه‌ها و تركیبات و عبارات مأخوذ از عربى (ة؛ ــ و ــ ؛ الف كوتاه)؛ تنوین، تشدید، حركت‌گذارى، هجاى میانى «ـ وو ـ»
تركیبات (الف ـ كلمات مركّبى كه الزاماً پیوسته نوشته مى‌شود؛ ب ـ كلمات مركّبى كه الزاماً جدا نوشته مى‌شود)

واژه‌هایى با چند صورت املایى (فهرست واژه‌هاى داراى دو یا چند صورت املایى با ضبط مختار؛ فهرست اَعلام داراى دو یا چند صورت املایى با ضبط مختار)

  براى بارگیری دستور خط فارسى به‌صورت پی.دی.اف. ه اینجاکلیک کنید.

منبع:فرهنگستان

مسعود نعمتي نسب بازدید : 42 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


برنامه ای کوچک و جذاب که به دسته بندی تعداد اندکی از رباعیات عمر حکیم خیام نیشابوری پرداخته و بیشتر برای علاقه مندان به این گونه نرم افزار های طراحی شده است. این برنامه دارای قابلیت های زیر می باشد:

دارای قابلیت جستجو.
حرکت صفحه به صفحه در اشعار.

قابل اجرا بر روی ویندوز اکس پی.

حجم فایل ۱/۵ مگابایت.
کوتاه درباره خیام

خیام کیست؟
عمر خیام نیشابوری ، حکیم ، ریاضیدان و شاعر در سال ۴۳۹ هجری قمری متولد شد . در تاریخ وفات خیام ، اتفاق نظر نیست و احتمالاً در سال ۵۱۷ هجری قمری درگذشته است . آرامگاه خیام در نیشابور و در کنار امامزاده محمد محروق قرار دارد. از زندگی خیام اطلاعات زیادی در دست نیست . این‌قدر هست که از دانشمندان بنام عصر خویش بوده و در دانشهای الهیات ، تفسیر ، کلام ریاضیات و نجوم صاحبنظر بوده است . خیام در تنظیم تقویم جلالی نیز دست داشته است .همچنین شواهد تاریخی نشان می‌دهد که خیام شخصیتی صاحب نفوذ و محترم و به لقب «حجت‌الحق» مشهور بوده است .
خیام در عصر خود به شاعری مشهور نبوده و از قرن هشتم است که شعر او مطرح می‌شود. به سبب نبودن منبع معتبر و دست اولی که رباعیات خیام را در برداشته باشد ، هنوز بحث بر سر رباعیات خیام ادامه دارد و حتی برخی از پژوهشگران معتقدند که رباعیات خیام از آنِ خیام فیلسوف نیست بلکه سرایندة آنها شاعری به ‌نام «علی خیام» است . اما این نظرِ غالب نیست و دعوای پژوهشگران خیام ‌پژوه بیشتر بر سر این است که از میان رباعیات منتسب به خیام ، کدام رباعیات را واقعاً او سروده است . از جمله پیشگامان خیام‌پژوه در ایران و جهان این افراد را می‌توان نام برد :
محمدعلی فرخی ، صادق هدایت ، جلال همایی ، ژوکوفسکی ، رزن ، فیتز جرالد ، کریستین سن .





دانلود با لینک مستقیمبا حجم 1.5 مگابایت
پسورد بازگشایی فایل : www.sooran.com
مسعود نعمتي نسب بازدید : 52 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (1)
« آرایه های ادبی »

الف ) بدیع ب ) بیان

الف ) بدیع علمی است که به باز شناسی آرایه های لفظی و معنوی می پردازد .

بدیع بر دو نوع است : ۱- آرایه های لفظی ۲- آرایه های معنوی

آرایه های لفظی : یعنی زیبایی کلام که با لفظ انجام می شود .

آرایه های لفظی عبارتنداز : واج آرایی ، سجع ، ترصیع ، جناس ، قلب ، ملمع .

واج آرایی ( نغمه ی حروف ) : تکرار یک واج ( صامت یا مصوت ) است ، در کلمه های یک مصراع یا یک بیت یا عبارت نثر به گونه ای که کلام را آهنگین می کند و آفریننده ی موسیقی درونی باشد و بر تاثیر سخن بیافزاید این تکرار آگاهانه ی واج ها را « واج آرایی » گویند .

مثال : خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنـک از جـانب خـارزم وزان اسـت

توضیح : در این بیت تکرار واج « خ » و « ز » باعث ایجاد موسیقی درونی شده است .

توجه : در زبان فارسی بیست و نه واج داریم / ( بیست و سه صامت و شش مصوت )

صامت ها همان حروف الفبای فارسی هستند و مصوت ها « ـــ » و « ا » ، « ی » ، « و » می باشند .

سجع : آوردن کلماتی در پایان جمله های نثر که در وزن یا حرف یا حرف آخر یا هر دو ( وزن و حرف آخر ) با هم یکسان باشد .

نکته ۱ : سجع در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد یا دو قسمت باشد .

نکته ۲ : سجع باعث آهنگین شدن نثر می شود به گونه ای که دو یا چند جمله را هماهنگ سازد .

نکته ۳ : سجع در نثر حکم فافیه در شعر را دارد .

نکته ۴ : اگر در پایان جمله ها کلمات تکراری وجود داشته باشد ، سجع پیش از آن می آید .

مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است بــی دیــدار تــو درد و داغ اســت

نکته ۵ : گاهی در جملات سجع ممکن است افعال به قرینه ی لفظی یا معنوی حذف شوند .

مثال ۱ : منت خدای را عـزووجل که طاعتـش موجب قـربت است و به شکر اندرش مزید نعمت . ( فعل « است » به قرینه ی لفظی حذف شده است . )

مثال ۲ : خـلاف راه صواب است و نقض رای اولـوالالباب « است » (حذف لفظی ) ذوالفقـار علی در نیـام ( باشد ) و زبان سعدی در کام « باشد » ( حذف معنوی ) .

توضیح : فعل « باشد » در دو جمله ی پایانی به قرینه ی معنوی حذف شده است .

توجه : به نثر مسجع ، نثر آهنگین نیز می گویند .

« انواع سجع »

الف ) سجع متوازن : آن است که کلمات سجع فقط در وزن اشتراک داشته دارند .

مثال : ملک بی دین باطل است و دین بی ملک ضایع .

توضیح : هر دو کلمه دارای هجای بلند می باشند لذا هم وزن اند .

مثال : طالب علم عزیز است و طالب مال ذلیل .

توضیح : دو کلمه ی « عزیز » و « ذلیل » دارای دو هجا ، یکی کوتاه و یکی کشیده هستند . لذا در وزن یکسانند .

ب ) سجع مطرف : آن است که کلمات سجع فقط در حرف یا حروف پایانی با هم اشتراک دارند .

مثال : محبت را غایت نیست از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست .

توضیح : کلمه ی « غایت » دارای دو هجا و کلمه ی « نهایت » دارای سه هجا می باشد پس دو کلمه هم وزن نیستند بلکه فقط در حرف آخر مشترک اند .

ج ) سجع متوازی : به سجعی گفته می شود که کلمات سجع هم در حرف پایانی و هم در وزن یکسان می باشند .

مثال : باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .

توجه : از آن جائیکه سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسی کاربرد بیشتری دارد . لذا شناخت این نوع سجع برای دانش آموزان عزیز با اهمّیّت تر می باشد .

نمونه هایی از آثار مسجع : اوّلین با سجع در مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم ) به کار گرفته شد و بعدها سعدی در « گلستان » ، جامی در « بهارستان » ، نصرالله منشی در « کلیله و دمنه » آن را به حد کمال خود رساندند . و در ادامه کسانی چون قائم مقام فراهانی در « منشئأت » و قاآنی در کتاب « پریشان » از آنها پیروی کردند .

ترصیع

آن است که کلمات مصراعی با مصراع دیگر یا جمله ای با جمله ی دیگر ، در وزن و حروف پایانی یکسان باشد ( غیر از واژگان تکراری بقیه کلمات با هم سجع متوازی دارند . )

مثال ۱ : ای منــور بـه تـو نجـوم جـلال وی مقـرر بـه تـو رسـوم کمـال

مثال ۲ : باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده

جناس

آوردن کلماتی است در شعر و نثر که از نظر معنی کاملاً متفاوت اند اما از نظر شکل ظاهری و تلفظ و گاهی اختلافشان فقط در یک واج است .

« انواع جناس »

الف) جناس تام : آن است که دو کلمه جناس از نظر شکل ظاهری و تلفظ کاملاً یکسان ، اما از جهت معنی با هم فرق دارند .

مثال : عشـق شـوری در نهـاد ما نهـاد جـان مـا در بوتــه ی سـودا نهــاد

وجود و سرشت قرارداد

بهـرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهـرام گرفت

گور خر قبر

کار پاکان را غیـاس از خـود مگیر گر چه باشد در نوشتن شیر ، شیر

شیر خوردنی نام حیوان

نکته : جناس هم در شعر و هم در نثر به کار می رود .

ب ) جناس ناقص : ۱- جناس ناقص اختلافی ۲- جناس ناقص حرکتی ۳- جناس ناقص افزایشی

۱- جناس ناقص اختلافی : آن است که دو کلمه جناس در حرف اول ، وسط یا آخر با هم اختلاف داشته باشند .

مثال : تنگ است خانه ما را تنگ است ای برادر بر جای ما بیگانه ننگ است ای برادر ( برای حرف اول )

چوک زشاخ درخت خـویشتن آویختـه زاغ سیـه بـر دو بـال غالیه آمیخته ( برای حرف وسط )

۲- جناس ناقص حرکتی : آن است که دو کلمه جناس علاوه بر معنی در حرکت ( مصوت کوتاه ) نیز با هم اختلاف دارند .

مثال : ایـن چـه ژاژ است چه کفر است و فشار پنبـــه ای در دهـــان خـــود فشــار

۳- جناس ناقص افزایشی : آن است که دو کلمه جناس علاوه بر معنی ، در تعداد حروف نیز متفاوت اند بطوری که یکی از کلمات جناس حرفی در اول ، وسط یا آخر نسبت به کلمه های دیگر اضافه دارد .

مثال : ایـن ره ، أن زاد راه و آن منزل است مــرد رهــی اگــر ، بیــا و بیــار

قلب

آن است که نویسنده با جابه جا کردن اجزای یک ترکیب وصفی یا اضافی ، ترکیب تازه و زیبایی را با معانی جدید به وجود به وجود آورد و به کنار هم قرار دادن این دو ترکیب به کلام خویش ارزش هنری ببخشد .

مثال : حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ایرانی است .

نکته : گاهی ممکن است اجزای تشکیل دهنده ی آرایه « قلب » بصورت یک ترکیب وصفی یا اضافی نباشد .

ملمع

آن است که شاعر فارسی زبان یک مصراع یا یک بیت از شعر خود را به زبان دیگری ( معمولاً به زبان عربی ) بسراید .

مثال : سل المصـانع رکباً تهیـم فی الغلوب تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی

* ترجمه : برکه ها و تالاب های بیابان را از شتر سوارانی سر گشتگان بیابانند بپرس .

توجه : دانش آموزان عزیز به خاطر بسپارید که در ملمع بیت یا مصراع عربی ( هر زبان دیگر ) باید سروده ی خود شاعر باشد نه اینکه از کسی یا جایی نقل قول ( تضمین ) کند .

آرایه های معنوی

یعنی زینت و زیبایی کلام که از طریق معنی حاصل شود .

آرایه های معنوی عبارتنداز : مراعات نظیر ، تضاد ، متناقض نما ، حس آمیزی ، تلمیح ، تضمین ، اغراق ، ایهام ، ایهام تناسب ، تمثیل ، ارسال المثل ، اسلوب معادله ، حسن تعلیل ، لف و نشر .

مراعات نظیر ( تناسب )

اگر گوینده در کلام خویش مجموعه ای از کلمات را بیاورد که به نوعی با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظیر گویند .

نکته : تناسب میان کلمات می تواند از نظر جنس ، نوع ، مکان ، زمان ، همراهی و … باشد .

نکته : بیشترین کاربرد مراعات نظیر در شعر است اما گاهی در نثر هم دیده می شود .

مثال : رود شــاخ گـل در بر نیلوفر بـرقصــد به صـد نـاز گلنـار ها

( شاخ ، گل ، نیلوفر و گلنار ــــ مراعات نظیر )

نکته : آرایه های مراعات نظیر ممکن است بین دو کلمه یا بیشتر اتفاق بیفتد .

تضاد ( طباق )

آوردن دو کلمه ی متضاد در سخن به گونه ای که سبب زیبایی کلام گردد .

نکته : تضاد هم در شعر و هم در نثر بکار می رود .

مثال : صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب گو بـرون آی که کـار شب تار آخر شد

۱ ۲ ۲ ۱

نکته : فعل ها نیز می توانند آرایه تضاد را به وجود آورند .

مثال : پروردگارا ! از خصلت طمع که دنائت آورد و آبرو ببرد … .

متناقض نما ( پارادکس )

آن است که در کلام دو امر متضاد را به یک چیز نسبت بدهیم به گونه ای که ظاهراً وجود یکی نقض وجود دیگری باشد . شاعر این امر متضاد را چنان هنرمندانه به کار می برد که قابل پذیرش است .

مثال : جامه اش شولای عریان است .

توضیح : واژه شولا به معنی « لباس » ، که برای پوشیدن بدن است و وقتی با « عریانی » همراه می شود معنی ضدیت خود را از دست می دهد .

حس آمیزی

آمیختن دو حس است در یک کلام به گونه ای که از یک حس به جای حس دیگر استفاده شود . و این آمیختگی سبب زیبایی سخن گردد .

مثال : ببین چه می گویم .

توضیح : شما سخن را با حس شنوایی در می یابید اما گویند از شما می خواهد سخن او را ببینید که به این آمیختگی حس ها ، « حس آمیزی » می گویند .

مثالهای دیگر : خبر تلخی بود- روشنی را بچشیم – با مزه نوشتن – آوای سبک و لطیف .

تلمیح

آن است که گویند در ضمن کلام خویش به آیه ، حدیث ، داستان ، واقعه ی تاریخی ، اسطوری و افسانه ای اشاره داشته باشد .

مثال : آسمـان بار امانت نتوانست کشید قـرعه ی فـال به نـام من دیوانه زدن

توضیح : اشاره به آیه ی « انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض … . »

نکته : گاهی در آرایه ی تلمیح ، آرایه ی مراعات نظیر هم به کار می رود .

مثال : بیستون بر سر راه است ، مباد از شیرین خبـری گفتـه و غمگیـن دل فرهاد کنید

تضمین

آن است که شاعر یا نویسنده در میان کلام ( شعر یا نثر ) خود آیه ، حدیث ، مصراع یا بیتی را از شاعر دیگر عیناً بیاورد .

نکته : اگر بیت یا مصراعی از شاعر دیگر به عنوان تضمین بیاورد معمولاً نام آن شاعر به گونه ای ذکر می شود .

نکته : معمولاً عبارت تضمین شده داخل گیومه قرار می گیرد .

هدف از تضمین :

۱- اعتبار بخشیدن به سخن

۲- خلاصه کردن مفاهیم گسترده و طولانی

۳- ضمانت برای اثبات ادعا

مثال : چـه زنـم چو نـای هـردم زنـوای سـاز او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

« همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی بـه پیـام آشنـایی بنـوازد ایـن نـوا را »

توضیح : بیت دوم این شعر را شهریار از حافظ تضمین کرده است .

اغراق

آن است که در وصف و ستایش یا ذم و نکوهش کسی یا چیزی افراط و زیاده روی کنند ، چندان که از حد عادت و معمول بگذرد .

نکته ۱ : اغراق هم در شعر و هم در نثر کاربرد دارد .

نکته ۲ : اغراق مناسب ترین آرایه برای تصویر کشیدن یک دنیای حماسی است .

نکته ۳ : زیبایی اغـراق در این است که غیـر ممکن را طـوری ادا می کنـد که ممکن و درست به نظر می رسد .

مثال : شـود کوه آهـن چو دریای آب اگـر بشنـود نـام افـراسیـاب

ایهام

ایهام در لغت به معنای درشک و گمان افکندن است اما در اصطلاح علم بدیع ، آوردن واژه ای است با حداقل دو معنی مناسب کلام یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد و معمولاً مقصود شاعر معنی دور آن است و گاهی نیز هر دو معنی مورد نظر می باشد .

نکته ۱ : ایهام نوعی بازی با ذهن است به گونه ای که ذهن را بر سر دوراهی قرار می دهد .

نکته ۲ : انتخاب یکی از دو معنی ایهام در یک لحظه بر ذهن دشوار است و این امر باعث لذت بیشتر خواننده می شود .

نکته ۳ : شرط شناخت ایهام در آن است که خواننده معانی مختلف یک واژه را بداند .

مثال : حکایت لـب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره ی لیلی مقام مجنون است

توضیح : واژه « شیرین » دو معنی دارد : ۱- خوشمزه و گوارا ۲- نام معشوقه ی فرهاد

ایهام تناسب : به کار گیری واژه ای با حداقل دو معنی که یک معنی آن مورد نظر شاعر و پذیرفتنی است و معنی دیگر با کلمه یا کلماتی از بیت یا عبارت تناسب دارد .

نکته : ایهام تناسب مجموعه ای از ایهام و مراعات نظیر است .

مثال ۱ : چـون شبنم افتـاده بـدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

توضیح : واژه ی « مهر » ایهام تناسب دارد ، چون معنی مورد نظر شاعر عشق و محبت است اما غیر از این معنی واژه ی « مهر » به معنی خورشید است که در این صورت با واژه های « عیوق و آفتاب » تناسب دارد .

مثال ۲ : گـر هـزار اسـت بلبـل این بـاغ همـه را نغمـه و تـرانه یکـی اسـت

توضیح : واژه ی « هزار » به دو معنی است : ۱- بلبل ۲- عدد هزار که در این جا منظور شاعر معنی دوم است اما غیر از معنی فوق کلمه ی « بلبل » با کلماتی چون « باغ ، نغمه و ترانه » تناسب دارد .

تمثیل

آن است که شاعر یا نویسنده به تناسب سخـن خـویش ، حکایـت ، داستـان یا نمونه و مثالی را ذکر می کند تا از این طریق ، مفاهیم و نظریات خود را به خواننده یا شنونده منتقل نماید و آنچه در این میان مهم است نتیجه ی تمثیل می باشد که می تواند سرمشقی برای موارد متفاوت باشد .

نکته : در این داستان ها و حکایات ( تمثیل ها ) هر یک از حیوانات یا اشیا و جمادات نماد و نشانه ی چیزی هستند .

مثلاً در درس عبرت از کتاب سال اوّل شیر نماد حق و قدرت مطلق ، گرگ نماد انسان های خود بین و گستاخ و روباه نماد انسان های عبرت پذیر و تسلیم شده می باشند .

در کتاب پیش دانشگاهی مبحث حسب حال درسهای ( افسانه ی عاشقی و تسلی خاطر ) هر دو داستانی تمثیلی است که اوّلی ، شاعر با آوردن داستانی تمثیلی این نکته را یادآور شده است : « انسان باید از موحبت عشق بر خوردار باشد ودر داستان تسلی خاطر جامی در پی آن است که این نکته ی عرفانی را متذکر شود : « خاطر از یاد معشوق پر کرد . »

ارسال المثل

اگـر گـوینده در کلام خود ضرب المثلی را آگاهانه به کار گیـرد و یا کلام او بعداً ضـرب المثل شود ، می گوییم دارای آرایه ی ارسال المثل است .

مثال ۱ : آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

مثال ۲: تــو نیکــی میـکـن و در دجـــله انــداز کـــه ایــزد در بیــابانــت دهـــد بــاز

( همه ی بیت ضرب المثل است )

اسلوب معادله

آن است که شاعر دو مصراع یک بیت را به گونه ای هنرمندانه بیان کند که در ظاهر هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارد اما وقتی به دو مصراع خوب دقت کنیم در می یابیم که مصراع دوم در حکم مصداقی برای مصراع اوّل است تا جایی که می توان جای دو مصراع را عوض کرد و میان آن ها علامت مساوی گذاشت و این ارتباط معنایی نیز بر پایه ی تشبیه استوار است .

مثال ۱ : عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود موی اندر شیر خالص زود پیدا می شود

مثال ۲ : محـرم این هوش جز بی هوش نیست مرزبـان را مشتـری جـز گـوش نیــست

حسن تعلیل

آن است که شاعر یا نویسنده برای سخن خود دلیلی زیبا و شاعرانه می آورد به گونه ای که این دلیل ادبی قدرت قانع کردن مخاطب را دارد . و این علّت سازی مبتنی بر تشبیه است .

نکته : دلیلی که شاعر برای ادعای خود می آورد در حقیقت دلیلی واقعی و عقلانی نیست بلکه دلیلی است بر پایه ی ذوق و احساس شاعرانه .

مثال ۱ : نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

توضیح : شاعر دلیل دوست داشتن روشنی صبح را در این می داند که به چهره ی معشوق او می ماند آنگاه که نقاب از چهره بر می دارد .

مثال ۲ : از صوفی پرسیدن هنگام غروب خورشید چرا زرد رو است ؟ گفت : از بیم جدایی

لف و نشر

لف در لغت به معنی پیچیدن و نشربه معنی پراکندن است اما در اصطلاح ادب آوردن دو یا چند کلمه است در بخشی از کلام که توضیح آن ها در بخش دیگر آمده است .

نکته ۱ : کلماتی که در بخش اوّل می آیند ، « لف » و کلمـاتی کـه به عنـوان توضیـح در بخـش دوم می آیند ، « نشر » نام دارند .

نکته ۲ : هرگاه نظم و ترتیب بین کلمات « لف و نشر » رعایت شده باشد ، آن را « لف و نشر مرتب » گویند و در غیر این صورت « لف و نشر مشوش » خوانده می شود .

مثال ۱ : تا رفتنش ببینـم و گفتنش بشنـوم از پای تا به سر همه صمع و بصر شدم

توضیح : واژه های « ببینم » و « بشنوم » لف است . و دو واژه ی « سمع و بصر » نشر قرار گرفته است . چون کلمات « نشر» به ترتیب برای توضیح کلمات « لف » قرار نگرفته اند ، لذا به آن « لف و نشر مشوش » گویند . ( بصر شدم تا ببینم ، سمع شدم تا بشنوم )

مثال ۲ : دو کس دشمن ملک و دینند : پادشاه بی حلم و زاهد بی علم .

توضیح: دوترکیب « دشمن ملک و دشمن دین » لف و دوترکیب « پادشاه بی حلم و زاهد بی علم» نشر هستند . لذا چون توضیح « نشر » با « لف » برابر است . آن را « لف و نشر مرتب » گویند . ( پادشاه بی حلم دشمن ملک و زاهد بی علم دشمن دین هستند.)

ب : بیان

بیان شاخه ای از آرایه های ادبی است و به واسطه ای آن شناخته می شود که یک معنی را چگونه به طریق مختلف می توان ادا کرد .

بیان شامل مباحث : تشبیه ، استعاره ، مجاز و کنایه .

تشبیه

یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند .

هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :

۱- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .

۲- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .

۳- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبیه ، نظیر ، همانند ، به کردار و … .

۴- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )

مثال : علی مانند شیر شجاع است .

مشبه ادات مشبه به وجه شبه

نکته : « مشبه » و « مشبه به » طرفین تشبیه نام دارند . که در تمام تشبیهات حضور دارند اما « ادات تشبیه » و « وجه شبه » می توانند در یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن « مشبه » و « مشبه به » بر قرار است .

مثال : دل همچو سنگت ، ای دوست به آب چشم سعدی عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی

توضیح : دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه « سختی » در این بیت نیامده است .

نکته : در تشبیـه وقتی که « وجـه شبه » و « ادات تشبیه » حـذف شود ، به آن « تشبیه بلیغ » می گویند . ( تشبیه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیه است . )

مثال : دلش سنگ است .

مشبه مشبه به

نکته ۱ : در تشبیه همیشه وجود وجه شبه در « مشبه به » قویتر و بارز تر است که ما « مشبه » را در داشتن وجه شبه به آن تشبیه می کنیم .

نکته ۲ : هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است . ( البته داشتن مشبه و مشبه به الزامی است )

نکته ۳ : هرگاه در تشبیه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) به دیگری اضافه ( مضاف الیه) شود . به آن « اضافه ی تشبیهی » یا « تشبیه بلیغ اضافی » می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است .

توجه : این نوع تشبیه در کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد .

مثال : صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد

اضافه ی تشبیهی اضافه ی تشبیهی

توضیح : امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده .

ترکیباتی مثل : درخت دوستی ، همای رحمت ، لب لعل ، کیمیای عشق ، خانه ی دنیا ، فرعون تخیل ، نخل ولایت و … اضافه ی تشبیهی محسوب می شوند .

توجه : دانش آموزان عزیز ! یاد گیری انواع تشبیه برای رشته های ریاضی و تجربی ( غیر انسانی ) چندان ضرورنی ندارد . اما از آنجایی که دو نوع از تشبیه در کتب درسی شما بیشترین کاربرد را دارد ، لذا اشاره ای مختصر به آن ها می کنیم .

۱- تشبیه مفرد : تشبیهی که هر یک از « مشبه » یا « مشبه به » آن ، یک ، چیز است و « وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته می شود . ( شباهت آن ها فقط در یک چیز است )

مثال : دانش اندر دل چراغ روشن است .

مشبه مشبه به وجه شبه

توضیح : در این مثال وجه شبه ( روشنی از یک کلمه چراغ ) استخراج شده است .

یادآوری : تمامی مثالهایی که تاکنون برای شما ذکر کردیم ، از همین نوع تشبیه می باشند .

۲- تشبیه مرکب : آن است که هریک از « مشبه » یا « مشبه به » دو یا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یا چند چیز گرفته می شود .

مثال : دیـده ی اهـل طمـع به نعمـت دنیـا پـر نشـود همچنـانکه چـاه به شبنـم

مشبه وجه شبه مشبه به

توضیح : « مشبه » ترکیبی از دو چیز است ( دیده ی اهل طمع و نعمت دنیا ) و « مشبه به » نیز دو چیز است ( چاه و شبنم ) به این معنی : همانطور که چاه با شبنم پر نمی شود ، چشم حریصان نیز با نعمت دنیا سیر نمی شود .

نکته : در تشبیه مرکب در حقیقت یک شکل کلی به شکل کلی دیگر همانند می شود .

استعاره

استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که درآن یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند .

نکته : اصل استعاره بر تشبیه استوار است و به دلیل اینکه در استعاره فقط یک رکن از تشبیه ذکر می شـود و خواننده را به تلاش ذهنی بیشتری وا می دارد ، لذا استعاره از تشبیه رساتر ، زیباتر و خیال انگیز تر است .

انواع استعاره : با توجه به اینکه در استعاره یکی از طرفین تشبیه ذکر می شود ، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند . ۱- استعاره ی مصرحه ۲- استعاره ی مکنیه

استعاره ی مصرحه ( آشکار ) : آن است که « مشبه به » ذکر و « مشبه » حذف گردد . ( در واقع مشبه به جانشین مشبه می شود . )

مثال ۱ : ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت

توضیح : « آفتاب خوبان » استعاره برای معشوق است . ( آفتاب خوبان « مشبه به » که ذکر شده و معشوق « مشبه » حذف شده است . )

مثال ۲ : صدف وار گوهر شناسان را دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

توضیح : « لؤلؤ » استعاره از سخنان با ارزش است . ( لؤلؤ « مشبه به » ذکر شده و سخنان با ارزش « مشبه » که حذف شده است . )

استعاره مکنیه : آن است که « مشبه » به همراه یکی از لوازم و ویژگی « مشبه به » ذکر گردد و خود « مشبه به » حذف شود .

نکته ۱ : گاهی لوازم یا ویژگی « مشبه به » در جمله به « مشبه » نسبت داده می شود .

مثال : مرگ چنگال خود را به خون فلانی رنگین کرد .

توضیح : « مرگ » را به « گرگی » تشبیه کرده است که چنگال داشته باشد اما خود « گرگ » را نیاورد و « چنگال » که یکی از لوازم و ویژگی گرگ است به آن ( مرگ ) نسبت داده است .

نکته۲ : گاهی لوازم یا ویژگی « مشبه به » در جمله به « مشبه » اضافه مـی شود که در ایـن صـورت « اضافه ی استعاری » است .

مثال ۱ : سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره از آن چکید و نامش دل شد

توضیح : « روح » را به بدنی تشبیه کرده که « رگ » داشته باشد و « رگ » را که یکی از ویژگی های « مشبه به »است به « روح » اضافه کرده است .

مثال ۲ : مردی صفای صحبت آیینه دیده از روزن شب شوکت دیرینه دیده

اضافه استعاری

توضیح : « شب » را به اطاقی تشبیه کرده که « روزن یا پنجره » داشته باشد و « روزن » را که یکی از ویژگیهای « مشبه به » بود به « شب » اضافه کرده است .

نکته : جمله ای که در آن آرایه استعاره به کار رفته ادبی تر است ، نسبت به جمله ای که دارای آرایه تشبیه است .

نکته : در اضافه ی استعاری « مضاف » در معنی حقیقی خود بکار نمی رود و ما « مضاف الیه » را به چیزی تشبیه می کنیم که دارای جزء یا اندامی است ولی چنین جزء و اندام که « مضاف » است برای « مضاف الیه » یک واقعیت نیست بلکه یک تصور و فرض است .

مثال : دست روزگار ــــــــــ دست برای روزگار یک تصور و فرض است .

روزن شب ـــــــــــــ روزن یا پنجره ای برای شب یک تصور است و وافعیت ندارد .

نکته ی مهم : در استعاره مکنیه چنانچه مشبه به ، انسان باشد ، به آن « تشخیص » گویند .

تشخیص ( آدم نمایی ، انسان انگاری ، شخصیت بخشی )

نسبت دادن حالات و رفتار آدامی به دیگر پدیده های خلقت است . ( دادن شخصیت انسانی به موجوداتی غیر از انسان )

مثال۱ : برگ های سبز درخت در وزش نسیم به رقص در می آیند .

توضیح : رقصیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به برگهای درخت نسبت داده شده است .

مثال۲ : سحر در شاخسار بوستانی چه خوش می گفت مرغ نغمه خوانی

نکته : هر موجودی غیر از انسان در کلام « منادا » قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص است .

مثال : ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند

نکته : همانطور که اشاره شد استعاره مکنیه ای که ، مشبه به آن « انسان » باشد ، تشخیص خواهد بود چه به صورت ترکیب اضافی باشد یا غیر اضافی .

مثال : ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن .

۱ ۱ ۲ ۲

توضیح : در مثال فوق دو تشخیص به کار رفته است ،گریه را به ابر نسبت داده است و خنده را به چمن .

توجه : ترکیباتی نظیر : دست روزگار ، پای اوهام ، دست اجل ، قهقه ی قشنگ ، حیثیت مرگ ، زبان سوسن ، دهن لاله و … همگی اضافه ی استعاری مکنیه ( تشخیص ) هستند .

نکته : همه ی تشخیص ها استعاره ی مکنیه می باشند ، اما استعاره مکنیه زمانی تشخیص است که « مشبه به » آن انسان باشد .

مثال ۱ : اختر شب در کنار کوهساران ، سر خم می کند .

مثال ۲ : دیده ی عقل مست توچرخه ی چرخ پست تو .

مثال ۳ : به صحرا شدم عشق باریده بود .

توضیح : در مثال(۱) اختر شب به « انسانی » تشبیه شده که سرش را خم می کند اما خود « انسان » مشبه به است ، نیامده است .

در مثال (۲) عقل را به انسانی تشبیه کرده و « دیده» که یکی از ویژگی های انسان است به آن اضافه شده اما در مثال (۳) عشق را به بارانی تشبیه کرده که ببارد .

تذکر : همان طور که گفته شد چون مثال(۱) و (۲) « مشبه به» آن ها انسان بوده دارای استعاره مکنیه و تشخیص است اما در مثال (۳) « مشبه به » باران است ، لذا فقط استعاره ی مکنیه داریم .

اضافه ی اقترانی

با توجه به این که اضافه ی اقترانی شباهت زیادی به اضافه ی استعاری دارد ، برای شناخت این دو نوع استعاره از یکدیگر ، اضافه اقترانی را توضیح می دهیم :

اضافه ی اقترانی : آن است که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت باشد . برعکس اضافه ی استعاری که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت نیست .

مثال : حسین دست دوستی به من داد .

توضیح : دست را به قصد دوستی به من داد که « دست » برای نشان دادن دوستی یک واقعیت است .

نکته : برای تشخیص آسان اضافه اقترانی از اضافه ی استعاری ، می توان از دو شیوه استفاده کرد:

۱- کافی است که بدانید در اضافه ی اقترانی ، مضاف الیه عملی است که مضاف انجام می دهد.

مثال۱: پروردگارا ! روا مدار که به حریم اجتماع پای تعدی و تجاوز بگذارند.

مثال۲: پروردگارا ! مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید.

توضیح: در مثال اول تعدی و تجاوز عملی است که « پا » انجام می دهد ؛ولی در مثال دوم، چنین رابطه ای برقرار نیست بلکه« وجود » را به لباسی تشبیه کرده ایم که دامن داشته است.

۲- بین دو جزء اضافه ی اقترانی ( مضاف و مضاف الیه ) می توان عبارت « از روی » را قرار دادو یک جمله ساخت.

مثال : در اضافه ی « دست ارادت » — دست را از روی ارادت دراز کرد .

توجه: ترکیباتی نظیر : دست محبت، پای ارادت، چشم احترام ، دیده ی محبت ، گوش توجه ، چشم اعتنا ، پای بطلان ، قلم عفو و … اضافه ی اقترانی می باشند که بین همه ی این ترکیبات اضافی ، می توان « از روی » را قرار داد .

مجاز

مجاز به کار بردن واژه ای است در غیر معنی حقیقی به شرط وجود قرینه .

قرینه در مجاز: نشانه است که به کمک آن می توان معنی غیر حقیقی کلمه ای را فهمید.

مثال۱ : ایران در بازی های آسیایی شرکت می کند.

توضیح : کلمه ی « ایران » مجاز از یک تیم ورزشی از ایران است و « شرکت در بازی » قرینه است که به ما کمک می کند تا بفهمیم که منظور از کلمه ایران کشور ایران نیست .

مثال ۲: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق

توضیح :کلمه ی سینه مجاز از انسان عاشق است .

نکته: از آنجا که در استعاره لفظ در معنای حقیقی خود به کار نمی رود ، لذا هر استعاره ای نوعی مجاز است .پس هر مجازی استعاره نیست اما همه ی استعاره ها مجاز است .

کنایه

کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است . که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود.

نکته: در کنایه الفاظ همه خقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست.

نکته: کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود .

مثال ۱ : هنوز از دهن بوی شیر آیدش.

توضیح: کنایه از این که هنوز بچه است و بارز ترین نشانه ی بچگی همان شیر خوردن است .

مثال ۲ : که رهام را جام باده است جفت.

توضیح :کنایه از این که رهام عیاش و خوشگذران است و مرد جنگ نیست.

مثال ۳: بباید زدن سنگ را بر سبوی.

توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایه از آزمایش و امتحان کردن است.

عباراتی نظیر : دست و پا کردن ، روی کسی را به زمین انداختن ، شکم را صابون زدن ، بند از بند گشودن ، زبان در کشیدن ، عنان گران کردن ، دهان دوختن ، پای در دامن آوردن ، سر زخاک بر آوردن ، دست ندادن ، دست به سیاه و سفید نزدن ، دست روی دست گذاشتن و …همه کنایه هستند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما وضعییت زبان پارسی چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 98
  • بازدید کلی : 6,638