1 - عروض : علم مربوط به آهنگ شعر ، علم عروض نام دارد هر یك از آهنگ های اصلی شعر
را یك « بحر » می نامد و مجموع بحر ها « بحور عروضی » نامیده می شود .
2 – علم بدیع : نام علمی است كه در آن زیبایی های ادبی مورد بررسی قرار می گیرد . از حدود
قرن 5 كه كتاب خاصی به زبان فارسی در مورد بدیع تالیف شده است . تا كنون نویسندگان
بسیاری در مورد زیبایی های ادبی سخن گفته اند . و امروزه ده ها مورد زیبایی در آثار ادبی
شناخته و شرح داده شده است .
هر یك از زیبایی های ادبی را یك صنعت می نامند . اگر آن زیبایی به آهنگ یاشكل كلمه ها
مربوط شود صنعت لفظی نام دارد . و چنانچه آن لطف و زیبایی به معنی كلمات یا جملات ارتباط
داشته باشد . « صنعت معنوی » خوانده می شود .
3 - علم معانی : علمی است كه درباره چگونگی تركیب و جای كلمات در جمله بحث می كند تا
جمله ای كه گفته می شود . بیشتر با وضع شنونده متناسب باشد . مثلا ، اگر شنونده هیچ اطلاعی
راجع به موضوع مورد نظر نداشته باشد جمله را بدون تاكید بیان می كنند . اما اگر نسبت به آن
موضوع ، تردید یا انكار داشته باشد جمله باید با تاكید همراه باشد . اگر بگوییم : ( من این كتاب
را از دوستم گرفته ام ) . تنها به شنونده سخن خود ، گرفتن كتاب را اطلاع داده ایم اما اگر بگوییم
: ( این كتاب را من از دوستم گرفته ام ) . با آوردن مفعول جمله در آغاز جمله خواستیم كه بر
گرفتن كتاب تاكید كنیم .
4 – علم بیان علمی است كه به كمك آن می توانیم یك مطلب واحد را به چند روش بیان كنیم ؛ مثلا
اگر بخواهیم قدرتمند بودن شخصی را به كسی اطلاع دهیم ، می توانیم از 5 طریق استفاده كنیم :
حقیقت : بیان یك مطلب است، به صورت صریح : فلانی قدرتمند است ؛ فلانی قدرت بسیاری دارد
مجاز : بحث مجاز در علم بیان بسیا گسترده است و شكل های گوناگونی دارد ، اگر بگوییم
فلانی ( فلانی در همه جا دست دارد ) . كلمه دست به معنی قدرت یا دخالت به كار برده ایم و چنین
معنایی در كلمه دست وجود ندارد. همچنین اگر بگوییم ( بشقابت را بخور ) و منظورمان از
بشقاب محتوای آن باشد مجاز است .
كنایه : جمله ای است كه معنی ظاهری آن در مورد نظر نیست بلكه منظور گوینده غیر از ظاهر
آن است و در حقیقت ، معنی ظاهری، اشاره ای به مفهوم اصلی و باطنی آن است وقتی می گوییم
( آبگینه خویش به سنگ آزمودم – دهخدا ) منظورمان امتحان كردن استحكام شیشه نیست ، بلكه
می خواهیم بگوییم : قدرت خودم را آزمایش كردم و این كنایه است .
تشبیه : بیان شباهت میان دو چیز است كه واقعا شباهت دارند و یا گوینده ، نوعی شباهت میان آن
ها تصور می كند : در مصراع ( كوه از درخت ، گویی مرد مبارز است كوه به مردی مبارز
تشبیه شده است .
استعاره : این است كه كلمه را به جای كلمه دیگر به كار ببریم به دلیل شباهتی كه بین آن ها است :
وقتی شاعر می گویند : ماه من از سفر آمد ...) منظورش از ماه یار اوست كه رویی چون ماه زیبا
دارد . به كار بردن لاله به جای شهید نیز استعاره است .